Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-05-02@15:41:18 GMT

چرا مصطفی ملکیان حرفهای ایران ستیزانه میزند؟

تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۰۷۱۹۸

چرا مصطفی ملکیان حرفهای ایران ستیزانه میزند؟

به گزارش «مبلغ»- استاد نصرالله پورجوادی از اساتید تاریخ اندیشه و تمدن کهن ایران زمین و مدیر سابق مرکز نشر دانشگاهی ایران اخیرا یادداشتی را با عنوان مسئله ملکیان با تمدن ایران نوشته است که در ادامه میخوانید:

از شنیدن ناسزایی که در یوتیوب دیدم یکی از استادان فلسفۀ اسلامی به جناب مصطفی ملکیان گفت، من هم مانند بسیاری از دوستان ملکیان متأسف شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعضی از استادان دانشگاه هستند که به دلیل سوابق تحصیل در حوزه‌های علمیه هیچکس را جز خودشان قبول ندارند و فکر می کنند که آن علوم و فلسفۀ قرون وسطایی که خوانده اند، علم اولین و آخرین بوده و هر کس که آن علوم را به شیوۀ طلبه های قرون وسطایی نخوانده باشد نه فقط بی سواد بلکه بلانسبت «خر» است. اما جناب ملکیان در واقع نه فقط علوم حوزوی بلکه دانشگاهی را هم خوانده است و علاوه بر این که زبان علمی قرون وسطا را که عربی باشد، به خوبی این طلبۀ حوزه می داند ، به زبان علمی جدید یعنی انگلیسی هم مسلط است، در حالی که من مطمئنم این جناب طلبۀ استادشده یک جملۀ انگلیسی را در فلسفۀ جدید بدون استفاده از فرهنگ انگلیسی به فارسی قادر نیست بخواند. اما فضایل ملکیان در زباندانی او نیست؛ ملکیان یک متفکر اصیل و با صداقت است. کسی است که فلسفه را وسیلۀ ارتزاق یا رانتخواری قرار نداده است و به دلیل همین صداقت بوده که او هیچ سمت دانشگاهی ندارد، در حالی که اگر ما بخواهیم از پنج متفکر و استاد راستین فلسفه در کشور خود نام ببریم، ملکیان مطمئنا یکی از آنها خواهد بود . تنها خرده ای که من در تمام سال های آشنایی خود با ملکیان توانسته ام از او بگیرم به خاطر سخنان بی مایه و سطحی و نادرستی است که ایشان صرفا از روی بی اطلاعی در حق تاریخ فرهنگ و هنر و علم و فلسفه و دیانت ایران پیش از اسلام به زبان آورده است و به خاطر موضع خصمانه ای ست که ایشان نسبت به عناصرهویت ملی و فرهنگی ما ایرانیان اتخاذ کرده و می کنند.

این نوع سخنان را من اخیرا در کتابی خواندم که دشمنان پان ترکیست ایران از مصاحبۀ ایشان که در سال ۱۳۸۴ انجام شده است، نقل کرده‌اند. خلاصۀ حرف ملکیان این است که ایران در گذشته نه فرهنگ ، نه علم، نه هنر، نه فلسفه هیچ چیز نداشته و اصلا « یکی از دروغ هایی که ما به تارخ گفته ایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشته ایم.»
من قبل از هرچیز می خواهم از جناب ملکیان بپرسم که، « اصلا شما برای چه این ماشین دروغ سنجتان را به کار انداخته اید و دروغ ما را برملا می کنید؟ ما این حرف را از کسانی شنیده بودیم که چهارده قرن است چشم دیدن ایران را نداشته اند و مدام در گوش ما کرده اند که ایران هیچی نداشته و هرچه هست عرب ها از راه دین و زبان خودشان به ایرانیان بخشیده اند. یا از اروپائیانی شنیده ایم که علم و فرهنگ و فلسفه و هر چه بوده محصول تفکر و علم یونانیان و بعد هم رومیان و مسیحیان و اخیرا هم خود اروپائیان بوده و ایران هم ، چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام، هیچ سهمی در فلسفه و علوم جدید نداشته است. »

من نمی دانم که آیا آقای ملکیان جزو کسانی اند که چهارده قرن است می گویند، ایران پیش از اسلام چیزی نداشته یا جزو کسانی که هم اکنون می خواهند دست ایران را از لحاظ فرهنگی و علمی و فلسفی تهی نشان دهند تا بعد اصلا بگویند که ما کشور و ملت یکپارچه ای به نام «ایران» نداشته ایم و لزومی هم ندارد که ما آنچه امروزه ایران نامیده می شود در جغرافیای سیاسی جهان داشته باشیم ، به خصوص که این کشور دایم مزاحم همسایگان خودش هم می شود؟ پس بهتر است که آن را تجزیه کنیم و آذربایجان را به کشور قلابی آذربایجان دهیم و کردستان را هم کشور مستقلی کنیم و خوزستان را عربستان کنیم و خراسان را هم به طالبان بدهیم، و خیال همه را راحت کنیم.
من البته جناب ملکیان را متهم به ایران ستیزی نمی کنم، به خصوص که ایشان علنا اظهار کرده اند که ایران را وطن خود می دانند و آن را دوست دارند. ولی جناب ملکیان با آن همه مطالعه و هوش و استعدادی که در مسایل فرهنگی و فلسفی دارند، باید بدانند که نتیجۀ حرف های ایران ستیزانه ای که می زنند، چیست؛ حرف هایی که بیش از یک قرن است که سطحی بودن و غلط بودن آنها نزد هر شخص تاریخ دان بی غرضی به اثبات رسیده است.
نمونۀ این حرف های غلط و مغرضانۀ ایشان جمله ای ست که در بارۀ حکیم ایرانی، مانی به عنوان یکی از افتخارات پیش از اسلام ما اظهار کرده اند: « یک مانی نقاش داریم که آن هم نقاشی هایش باقی نمانده ولی به تواتر رسیده ایم که نقاش بزرگی بوده و ما اورا پیغمبر تلقی می کنیم. »

صرف نظر از لحن تحقیرآمیزی که جناب ملکیان در بارۀ حکیم مانی به کار برده ، برداشت ایشان هم سطحی و عوامانه است. معرفی مانی به عنوان نقاش امری است که در یک برهه از تاریخ فرهنگ ایران در هزار سآل پیش انجام گرفته است. فردوسی در قرن چهارم و نظامی گنجوی در قرن ششم بودند که وقتی می‌خواستند مانی را معرفی کنند، او را صرفاً یک نقاش تلقی می‌کردند. و اینهمم به دلیل آزار و کشتار مانویان توسط دستگاه حاکمه از سال ۱۶۳هجری به بعد بود؛ کشتاری که به دستور مهدی، خلیفۀ عباسی برای مقاصد سیاسی انجام گرفت و مانویان مجبور شدند خود را پنهان کنند و مانی را هم نه یک حکیم و پیغمبر بلکه صرفا یک نقاش کتاب آرا معرفی کنند. جناب ملکیان حتی به خود زحمت نداده که به ملل و نحل شهرستانی و التمهید ملاحمی رجوع کنند و مطالب آنها را در خصوص مانی و حکمای پیش از او یعنی مرقیون و باردیصان مطالعه فرمایند. هم شهرستانی و هم شهرزوری، شارح حکمت نوریه، از مانی به عنوان یک حکیم یاد کرده اند و او را از زمرۀ حکمای نوری برشمرده اند. متاسفانه مطالبی که ابوالعباس ایرانشهری در بارۀ مانی نوشته و ابوریحان به خاطر بی طرف بودن ایرانشهری از او ستایش کرده است، به دست ما نرسیده است. ولی می توان گفت که ایرانشهری که خودش مانند فارابی اصل نبوت و فیلسوفی را یکی می انگاشت، از مانی هم به عنوان یک حکیم الهی یاد کرده است. امروزه هم محققانی که در بارۀ مانی تحقیق می کنند، از مانویت کم و بیش به منزلۀ یک سیستم فلسفی یاد می کنند. در هر حال کتاب ها و مقالاتی که در یک صد سال اخیر در بارۀ مانی و عقاید او به زبان های مختلف نوشته شده است، نقاش بودن مانی را یک موضوع فرعی در خصوص او و حکمت او می دانند. من در اینجا اعتراف می کنم که تا زمانی که مقالۀ بلند لئو سووینی را در بارۀ «خود مینوی » از نظر مانی و مقایسه آن با مفهوم « خود» نزد پلوتینوس یا افلوطین نخوانده بودم، اهمیت مفهوم خود یا Self را در تاریخ فلسفه درک نکرده بودم. جناب ملکیان کافی است نگاهی به فهرست تحقیقات مانوی در کتاب کتابشناسی مانی، نوشتۀ خانم فریده رازی که حدود سی سال پیش نوشته و من در مرکز نشر دانشگاهی چاپ کنیسی ماردم یا کتاب کتابشناسی مطالعات مانوی، اثر دکتر شکری فومشی، بیاندازند تا قدری با کارهایی که اخیرا در بارۀ مانی شده است، آشنا شوند. و اگر می خواهند اطلاعات بیشتری پیدا کنند به کتاب مانی شناسی تقی‌زاده که در واقع قدیمی شده است، بیاندازند. آثار جدیدی هم که در قرن بیستم از مانی پیدا شده و به زبان های اروپایی ترجمه شده و بعضاً به فارسی هم برگردانده شده، آنقدر زیاد است که مطالعۀ آنها کار یک سال و دو سال نیست. همین مجالس مانی که تحت عنوان کفالائیا چاپ شده است، با همۀ افتادگی هایی که دارد، برای نشان دادن ابعاد شخصیت مانی به عنوان یک حکیم و متفکر دینی کافی است. جناب ملکیان اگر فقط یکی از این کتاب هایی که من ذکر کردم، می دیدند و حتی سرسری هم مطالعه می کردند، مطمئنا از آنچه سال ها پیش در بارۀ مانی گفته اند، پشیمان می شدند.

کتابشناسی مانی ، تالیف فریده رازی

باری، مانی یکی از سرمایه های فرهنگی ما ایرانیان است که توسط جناب ملکیان مورد تحقیر و ریشخند قرار گرفته است. ملکیان در واقع همۀ سرمایه های ایران را به هیچ می انگارند. گویی مأموریت داشته اند که به ما ایرانیان حالی کنند که ما هیچ پخی نبودیم و همه چیزهایی که به آن می بالیم توهمی بیش نبوده؛ توهمی زاییده ناسیونالیسم رمانتیک. می فرمایند : «آخه عزیز من، فرهنگ و تمدن مدرک می خواهد .» یونانی ها برای دعوی های خود مدرک داشتند. افلاطون و ارسطو و پانته ئون و مجسمه ها و نمایشنامه ها کتاب های اقلیدس و جالینوس ثابت می کند که یونانی ها تمدن و فرهنگ داشتند ولی ما ایرانی ها چی؟ هیچی؟ فقط ادعا. « انصافا شما از آن چیزی که در قلمرو ایران می بینید، غیر از تعدادی بنا که آنها را نیز همۀ مورخان گفته اند هخامنشیان تعدادی مهندسان و معماران رومی را آوردند و برای ما اینها را ساختند. اگر اینها را بگذارید کنار، شما یک اثر هنری و یا عرفانی نشان بدهید. ممکن است عده ای بگویند همۀ اینها سوخته است، ولی این را باید نشان بدهد کسی که می گوید ما داشته ایم.»

کتابشناسی مطالعات مانوی ، نوشتۀ دکتر محمد شکری فومشی

این سخنان را کسی باید بزند که یا دشمن ایران و تمدن ایرانی است یا خودش را بکلی به نادانی و بیسوادی زده است. اگر کسی فقط یک بار به موزه های ایران یا موزه های بزرگ مثل لوور و بریتیش میوزیوم و ارمیتاژ و متروپولیتن نیویورک سر زده باشد و یک نگاه سرسری هم به آثار هنری بخش تمدن ایران زده باشد یا محل آفرینش آثار دورۀ اسلامی را در این موزه ها دیده باشد، این حرف های خصمانه را در بارۀ تمدن ایران نمی‌زند. آقای ملکیان این فرمایشات را پنج سال بعد از نشر کتاب شکوه ایران زده اند و اگر جلد اول کتاب را خوانده بودند یا فقط عکس های آن را که عکاس هنرمند ایرانی غضبان پور گرفته است، تماشا می‌کردند این حرف ها را نمی زدند. من همانطور که در مقدمۀ انگلیسی خودم نوشته ام، ایران یکی از شش تمدن بزرگ جهانی است، در کنار تمدن های چین و هند و مصر و یونانی – رومی و تمدن جدید غربی. کتاب شکوه ایران در واقع یک شناسنامه است برای تمدن ایران؛ شناسنامه ای که در سطح بین المللی تهیه و منتشر شده است و متاسفانه از بدو انتشار مورد بی اعتنایی دوست و دشمن قرار گرفت.

تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام ، نوشتۀ دکتر احمد تفضلی

من وقتی این کتاب را در سال ۲۰۰۱ منتشر کردم، یک دوره به اصرار دوستم احسان نراقی برای رئیس جمهور فرستادم و ایشان حتی تشکر هم نکرد. ایران دوستان خارج نشین به گمان این که کتاب را جمهوری اسلامی پشتش بوده، به آن اعتنایی نکردند؛ در حالی که کتاب به هیچ وجه جنبۀ تبلیغاتی ندارد. برخی از مقامات حتی آن را تحریم کردند ، چون من باید در بارۀ شکوه تمدن اسلامی کتاب درمی آوردم . آنها نمی دانستند که تمدن یک پدیدۀ قومی و ملی است نه دینی. هیچکس به بودائیسم و هندوئیسم و یهودیت و مسیحیت تمدن نسبت نمی دهد. تمدن‌های بزرگ زبان دارند و هنرهای مختلف دارند، محل و جغرافیا دارند و تاریخ دارند و دین یا دین‌های خاص دارند و همۀ اینها در ایران بوده. این حرف را فقط من نمی زنم. آقای ملکیان اگر یک نگاه سطحی به مجلدات ایرانیکا می کردند، برای اثبات وجود سوابق یک فرهنگ و تمدن این قدر مدرک مدرک نمی کردند. آفتاب آمد دلیل آفتاب. اگر ایرانیکا را نمی توانید تهیه کنید، کتاب مرحوم احمد تفضلی را در بارۀ ادبیات ایران پیش از اسلام ملاحظه بفرمایید. شما که برای ایران دنبال یک کتاب دینی می گردید، چرا اوستا را نمی بینید که یک کتاب دینی و مقدس به تمام معنی است. چرا دینکردها را نمی بینید ؟

کتاب ششم دینکرت ، حکمت فرزانگان ساسانی

دینکرد ششم که توسط شاکد به انگلیسی هم ترجمه شده، یک کتاب در فلسفۀ اخلاق یا اتیک است و به نظر من اهمیت آن اگر از اخلاق نیکوماخوس ارسطو بیشتر نباشد، کمتر نیست. من دینکرد ششم را مثال زدم؛ چون دو سال مرتب آن را مطالعه کردم و آن را دریایی دیدم بی کرانه. مبالغه نمی کنم. در بارۀ هر بند این کتاب می توان مقاله ها نوشت. دینکردهای دیگر هم همینطور . برخی از نوع هایی (ژانرهایی) که بعدا در دورۀ اسلامی در ادبیات فارسی شکل گرفته است، ریشه در ادبیات فارسی میانه دارد و من به یکی از این نوع ها در مقدمه ای که به غرائب میرزا حبیب اصفهانی نوشته ام، اشاره کرده ام. ایران شناسی در دانشگاه های معتبر اروپایی و آمریکایی یک دپارتمان برای خود دارد و دانشجویان زیر نظر استادان ایران شناس در زبان های باستانی ایران ، دین یا ادیان ایرانی، هنرهای ایرانی، ادبیات پارسی میانه و عناصر فرهنگی ایران تحصیل و تحقیق می کنند و هرساله صدها مقاله و کتاب در زمینه های مختلف ایران شناسی منتشر می شود و شما بی اطلاع از همۀ آنها اینجا می نشنید و مصاحبه می کنید و منکر همه چیز می شوید. انصاف هم خوب چیزی ست، آقای ملکیان!

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1837171

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: ایران پیش از اسلام مانی به عنوان آقای ملکیان عنوان یک تمدن ایران ما ایرانی یک حکیم حرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۰۷۱۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عنوان قدیمی‌ترین نماد نهاد‌های علم جهان یونسکو به دانشگاه تهران اعطا شد

به گزارش گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا،  سید محمد مقیمی رئیس دانشگاه تهران در آستانه سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری و روز معلم در جمع اساتید و دانشجویان دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، با اشاره به قرارگیری در آستانه نودمین سالگرد تأسیس دانشگاه تهران، گفت: ویژگی متفاوتی که آئین نود سالگی دانشگاه تهران نسبت به برنامه‌های هفتاد و هشتاد سالگی دارد، این است که تلاش کردیم قدمت نهاد علم در ایران را به سابقه دانشگاه تهران ضمیمه کنیم.

رئیس دانشگاه تهران به سابقه سنت دانشگاهی در ایران از جندی‌شاپور تا دانشگاه تهران اشاره کرد و افزود: این سابقه حتی در بین دانشگاهیان هم مغفول مانده و کمتر به آن توجه می‌کنیم. از این رو در سال ۱۴۰۲ طی مکاتبه‌ای رسمی به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد شد تا این سابقه به نوعی به تاریخ و قدمت دانشگاه تهران ضمیمه شود. جندی‌شاپور نماد نهاد‌های علم در ایران بوده و در سال ۲۰۱۷ میلادی از سوی یونسکو به‌عنوان قدیمی‌ترین دانشگاه جهان با ۱۷۵۰ سال سابقه معرفی شده است که البته این رکورد پیش از آن متعلق به دانشگاه بولونیا در ایتالیا با نزدیک به ۱۲۰۰ سال قدمت بوده است.

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: افتخار بزرگ تعلق گرفتن پایه‌گذاری سنت دانشگاهی به ایران، در حالی مورد اذعان جهانیان است که خودمان کمتر در خصوص این داشته‌ها و هویت ایرانی- اسلامی مطالعه کرده و کمتر بر روی آن تبلیغ و فعالیت‌های ترویجی انجام داده‌ایم و جوانان ما کمتر از این سرمایه‌های ملی شناخت دارند. از دانشگاه تهران انتظار می‌رود که به‌عنوان دانشگاه پیشگام و نوآور بیشتر به این موضوع توجه داشته باشد و به تقویت هویت ایرانی-اسلامی برای دستیابی به تمدن نوین اسلامی از طریق دانشگاه تمدن ساز که در گام دوم انقلاب اسلامی مورد توجه ویژه قرار گرفته است، بپردازد؛ و بدون شک آثار ارزشمند علامه شهید مطهری منبع بسیار ارزشمندی برای حرکت در این مسیر است.

مقیمی با اشاره به تأکید مقام معظم رهبری بر تمدن سازی دانشگاه، فراز‌هایی از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران اثر شهید مطهری درباره نقش تمدن سازی نهاد علم در ایران از جندی‌شاپور و اذعان ویل دورانت که جندی‌شاپور را محور تمدن ایران در دوره ساسانی می‌داند را یادآوری کرد و بیان داشت: اینکه بگوییم دانشگاه تهران با قدمت ۹۰ ساله، نماد آموزش عالی ایران است، با واقعیت خیلی فاصله دارد. درست است که ۹۰ سال از قدمت مجموعه ساختمان‌های فعلی نماد آموزش عالی کشور که در سال ۱۳۱۳ ساخته شده است می‌گذرد؛ ولی وقتی به سیر تکامل و زنجیره چرخه عمر دانشگاه تهران به‌عنوان نماد آموزش عالی ایران را بررسی می‌کنیم، در مرحله قبلی به دارالفنون می‌رسیم و هر چه که به گذشته برمی‌گردیم به نهاد‌های آموزش عالی همچون ربع رشیدی، نظامیه‌ها و در نهایت به جندی‌شاپور می‌رسیم.

وی افزود: بر اساس مصوبه اولین جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۴۰۳ که با حضور رئیس‌جمهوری برگزار شد، سابقه دانشگاه جندی‌شاپور به دانشگاه تهران منضم شد و شورای عالی انقلاب فرهنگی مأموریتی به دانشگاه تهران سپرد تا برای اینکه دانشگاه‌ها به‌ویژه دانشگاه تهران نقش محوری تمدن سازی را ایفا کنند، طرح جامعی ارائه شود و برای ارتقای فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی بر محور نهاد علم تلاش شود. اساتید، دانشجویان و پژوهشگران دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران می‌توانند نقش‌آفرینی ویژه‌ای در این زمینه داشته باشند.

رئیس دانشگاه تهران ادامه داد: وقتی به سیره نظری و عملی شهید مطهری نگاه می‌کنیم، ملاحظه می‌شود که ایشان استاد و معلمی در تراز دانشگاه تمدن ساز است و شخصیتی است که نقش تمدن سازی را به اندازه چند نهاد علمی ایفا کرده است؛ لذا انتظار می‌رود اساتید دانشگاه همین نقش را ایفا کنند تا بتوانیم به اهداف تمدن سازی دانشگاه نائل شویم. آثار و نوشته‌های شهید مطهری همان چیزی است که نیاز امروز ما است و هیچ وقت کهنه نمی‌شود. یکی از مهم‌ترین منابع ما در زمینه مطالعه تمدن سازی دانشگاه، آثار شهید مطهری است که باید به سهم خودمان در تقویت این مجموعه تلاش کنیم.

مقیمی در پایان از برگزاری بزرگداشت ۱۷۵۷ سال سنت دانشگاهی در ایران زمین هم‌زمان با نود سالگی دانشگاه تهران خبر داد و گفت: بر اساس آثار شهید مطهری، دانشگاه جندی‌شاپور نقطه عطفی است که وجوه مشترکی را برای تمدن اسلامی و ایرانی ایجاد کرد. امروز اگر می‌خواهیم به تمدن نوین اسلامی ایرانی دست یابیم، دانشگاه باید یکی از مهم‌ترین کانون‌های توجه ما باشد؛ لذا امروز به شدت به آثار شهید مطهری نیاز داریم تا با رویکرد دانشگاه تمدن ساز بتوانیم آثار مورد نیاز درباره قدمت نهاد علم در ایران را استخراج و نقشه راهی بر اساس اندیشه شهید مطهری تنظیم کنیم.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • دانشگاه تهران مأمور تدوین نظام‌نامه دانشگاه تمدن‌ساز شد
  • ضرب سکه نقره ویژه بزرگداشت ۱۷۵۷ سال سنت دانشگاهی در ایران از سوی بانک مرکزی
  • مقیمی: مأموریت تدوین نظام‌نامه دانشگاه تمدن‌ساز به دانشگاه تهران واگذار شد
  • «رنگین‌کمان تمدن‌ها» رونمایی می‌شود
  • ایران اسلامی به حاکمیت عقل و عدل در جهان نزدیک شده است
  • آمارهای تکان‌دهنده مصطفی معین از بی‌اعتمادی جامعه ایران نسبت به همدیگر، رسانه و مسئولان (فیلم)
  • عنوان قدیمی‌ترین نماد نهاد‌های علم جهان به دانشگاه تهران اعطا شد
  • عنوان قدیمی‌ترین نماد نهاد‌های علم جهان یونسکو به دانشگاه تهران اعطا شد
  • مقیمی: سابقه دانشگاه جندی‌شاپور به دانشگاه تهران منضم شد
  • سابقه دانشگاه جندی شاپور به دانشگاه تهران منضم شد